آلوچه خوردن
روز 5شنبه 29 فروردین بابی ما رو رسوند خونمون بین راه گفت سری به امامزاده بزنیم بعد از امام زاده بابی (پدر من) گفت بریم سر زمینش ببینیم الوچه هاش بزرگ شدن وقتی رسیدم بعد از الوچه کندن که جای خواهر عزیزم خیلی خالی بود هم خوردیم هم بردیم بعد کندن از موژان جیگر چند تا عکس گرفتیم اینم چند تا از عکساش
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی