سیزده بدر 1392
امروز سر ساعت 7 با خوانواده شوهرم به جنگل رفتیم اسم جنگلم ایستگاه فروهره باباجون موژان مارو سر ساعت 6.30 بیدار کرد ولی موژان بیدار که نشد هیچ از تختش اومد پایین زیر تخت ما خوابید دوباره بیدارش کردم با گریه لباسشو پوشیدم گذاشتمش تو ماشین صبحانشم تو ماشین خورد.
قیافه اول صبح موژان
وقتی هم رسیدیم موژان خانم مشغول بازی با توپش شد صبحانه رو اماده کردیم و خوردیم بعد صبحانه رفتیم عکس بگیریم
این عکس هم طبق عادت بیشتر بچه ها با چوب بازی کردن
بعد از عکس گرفتن ساعت 1 باباجون به اتفاق مردای فامیل مشغول کباب درست کردن شدن.
بعداز غذا یکمی با ماهان جون بازی کردیم{پسر پسر عمه موژان جون}اینم عکسش
بعداز بازی با ماهان جون دوباره برای تفریح و عکس گرفتن یک جای دیگه جنگل رفتیم برای عکس گرفتن هم خیلی خوش گذشت خیلی هم خندیدیم.
غروب هم عمه جون موژان جون اش کشک خوشمزه ای هم درست کرد
بعد از ان اماده رفتن شدیم رفتیم خونه موژانو حمام کردم بعد براش غذا درست کردم به باباجونش گفتم موژانو صدا کنه ولی دختر مامان زیر صندلی کامپیوتر از خستگی ساعت9.30 خوابید.
اینم سیزده بدر 1392.