شهربازی باب اسفنجی
سلام به عزیزانم
روز کودک رو به تمام کودکان عزیزم تبریک میگممممممممممممممممممم
اومدم با یه عالمه عکس از دخملی در شهر بازی باب اسفنجی
روز صبح شنبه که قرار شد من ودخملی بریم خونه مامانم دیدم مامانم زنگ میزنه میگه من وخواهراش یعنی خاله های بنده وشوهر خالم میان دنبالمون چون خالم تو شهرمون کاری داشت وبرای همین هم منو موژان هم راه برگشت گرفتن وهمراشون رفتیم گرگان خونه مامانم من که ذوق مرگ شده بودم خوشحال قبول کردم وهمسری که خوشحالتر برای اینکه ما تنها نریم قبول کرد
کلا ما اخر هفته ها خونه مامانمیم ولی این هفته به خاطر دانشگاه همسری که 3 روز پشت سر هم بود مجبور شدیم بریم(وای داشتم بال در میاوردم. مجبور شدم چه حرفی)
البته گرگان رفتنم هم برای چیز دیگه ای هم بود چون بابام از زمین کشاورزیش انار چیده بود ومن برای کمک دان کردن پیش مامانم میرفتم واین 3 روز انار دان میکردیم بعد که دان کردن تمام شد مامانم رب انار رو پخت.
خدا همه پدرا رو حفظ کنه سایه پدر منم بالا سرمون باشه خدا رو شکر که ما هرسال برای رب انار پول نمیدیم
کار انار که تمام شد به بچه ها قول شهر بازی داده بودیم وقتی همسری از دانشگاه اومد به اتفاق خواهرم وشوهر خواهرم ودخترش وپسرش ودخملی رفتیم شهر بازی که برای بچه ها خیلی خوب بود و خوشحال شدن.
اینم از عکسای دخملی در شهر بازی باب اسفنجی
مراحل سوار شدن دخملی تو ماشین
بدویین سری برین ادامه مطلب اگه عکسا رو میخواین ببینین
سوار بره موزیکال
دخملی وسوار بر قطار
ترس ودخملی سوار بر زنبورک موزیکال
ببینین چه محکم شاخک زنبورک رو گرفته
این عکسا هم سوار بر سرسره
این عکسا هم که به کمک یلدا جون وسروش پسمل با این چرخ کوچولو سر میخوره
اینجا هم دارن هولش میدن تا نوبت یکی دیگه برسه
پازل درست کردن دخملی
در اخر هم عکس با پوستر و ماکت باب اسفنجی
این عکس رو که میبینین دخملی از باب میترسید وهمسری اونو بغل کرد که یه عکس با باب اسفنجی بندازه
ترس رو میتونین تو چشای دخملی ببینین