پنچمین سال اش نذری
امسال مثل هر سال اش نذری داشتم که با کمک مادرم وخواهرشوهرام پخته شد جاتون خالی اش گوشت خوشمزه ای شده بود من نذر اش گوشتمو هر سال یه روز قبل چهلم محرم درست میکنم که امسال یعنی روز یکشنبه ٩٢.١٠.١ دی ماه بود فردا صبح شب یلدا بود پخته شد البته با خستگی شب یلدا منو همسری صبح زود بیدار شدیم تا با روشن کردم گاز اش پختن رو شروع کنیم
اون روز برای ناهار وشام هم مهمان داشتم برای ناهار هم یه ابگوشت خوشمزه هم بار گذاشتم تا به کارام هم برسم از صبح زود بلند شدم تا شب که مهمانا رفتن همینجوری سرپا بودم دیگه خسته شده بودم والبته با یه پادرد شدید که قبل اون همسری پاهامو با باند کشی بسته بود و قبل خواب هم با کمک همسری خونه رو مرتب کردیم وخوابیدیم صبح هم با پادرد شدید بیدار شدم با خودم گفتم هی وای پاهام مثل موقع ای که موژان خانم رو بارداربودم شده که یه ماه تمام نمیتونستم راه برم و اتل بسته بودم وخونه مامانم لنگر انداخته بودم گفتم امسال هم میرم خونه مامانم کنگر میخورم ولنگر بندازم
وقتی مثلا پادردمو به همسری گفتم اونم باندی که به پاهام بسته بود رو در اورد دراوردن همانا وخوب شدن پاهام همانا نگو برای بستن پاهام توسط همسری پادردم بیشتر شده بود ومنم ذوق مرگ شده بودم تو ذوقم خورد البته شوخی میکنم خدا رو شکر پاهام خوب شد وگرنه دوباره باید اتل می بستم
حلا بریم سراغ عکسای چهلم اش نذری
حالا بپرین برین ادامه مطلب
اینجا هم دیگه اخرای اش بود که بعد اون دمی و روشن کردن شمع که یادم رفت عکس بگیرم
از اش های جا کرده که پخششون کردیم یادم رفت عکس بگیرم فقط از 160 تا دانه کاشه اش همینا مانده بود که عکس گرفتم